English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6572 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
swindle U کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindled U کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindles U کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To swindle someoue . To take someone for a ride. U سر کسی کلاه گذاشتن ( کلاهبرداری )
get round the law U با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
Welsh U کلاه گذاشتن
welch U کلاه گذاشتن
outfoxing U کلاه سرکسی گذاشتن
outfoxes U کلاه سرکسی گذاشتن
take for a ride <idiom> U سرکسی کلاه گذاشتن
outfoxed U کلاه سرکسی گذاشتن
outfox U کلاه سرکسی گذاشتن
palm off <idiom> U سرکسی کلاه گذاشتن
to bonnet a person U کلاه سرکسی گذاشتن
play a legal trick U کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
To give it an appearance ( a semblance ) of leagality . To ligitimize something . U کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
to do a number on somebody <idiom> U سر کسی کلاه گذاشتن [اصطلاح روزمره]
to rob peter to pay paul U کلاه تقی راسر نقی گذاشتن
To live on borrowed money . To play for time . U این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
constructive fraud U منظورعملی است که به اعتبارقانون خاص عنوان کلاهبرداری بافته و از این نظر از کلاهبرداری واقعی وارادی متمایز است
rook U کلاهبرداری کردن
short-change U کلاهبرداری کردن
defrauds U کلاهبرداری کردن
scams U کلاهبرداری کردن
scam U کلاهبرداری کردن
short-changing U کلاهبرداری کردن
defraud U کلاهبرداری کردن
rooks U کلاهبرداری کردن
defrauded U کلاهبرداری کردن
defrauding U کلاهبرداری کردن
short-changed U کلاهبرداری کردن
short-changes U کلاهبرداری کردن
duplicate U المثنی نوشتن یابرداشتن
duplicated U المثنی نوشتن یابرداشتن
duplicating U المثنی نوشتن یابرداشتن
duplicates U المثنی نوشتن یابرداشتن
phyrgian cap U یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
glengarry U نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
casks U کلاه جنگی کلاه خود
cask U کلاه جنگی کلاه خود
jasey U کلاه گیس کلاه گیس تهیه شده از پشم تابیده
to block a hat U قالب کردن یک کلاه
squared U مرتب کردن کلاه
squares U مرتب کردن کلاه
defrauding U کلاه برداری کردن
To search ones conscience . U کلاه خود را قا ضی کردن
squaring U مرتب کردن کلاه
defrauded U کلاه برداری کردن
defraud U کلاه برداری کردن
defrauds U کلاه برداری کردن
square U مرتب کردن کلاه
frauds U کلاهبرداری
sharp practice U کلاهبرداری
defraudation U کلاهبرداری
false pretense U کلاهبرداری
scams U کلاهبرداری
scam U کلاهبرداری
fraud U کلاهبرداری
fraudlous U کلاهبرداری
spearing U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spear U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spears U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
speared U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
Phishing U کلاهبرداری اینترنتی
frauds U کلاهبرداری کلاهبردار
frauds U تقلب کلاهبرداری
frauds U حیله کلاهبرداری
spoofs U کلاهبرداری مسخره
constructive fraud U کلاهبرداری اعتباری
spoof U کلاهبرداری مسخره
fraud U حیله کلاهبرداری
fraud U کلاهبرداری کلاهبردار
fraud U تقلب کلاهبرداری
lay off <idiom> U به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
guilty of fraud U محکوم به علت کلاهبرداری
It was all a fraud ( gimmeck ) . U تمامش کلاهبرداری بود
swindling U تدلیس جزائی کلاهبرداری
modiste U کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
confidence trick U کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
gimmickry U استفاده از وسایل اغفال و کلاهبرداری
confidence tricks U کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
fix U کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
fixes U کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
lid U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
clip joint <idiom> U شغل سطح پایینی که پراز کلاهبرداری باشد
inserts U گذاشتن جاسازی کردن
insert U گذاشتن جاسازی کردن
cut U عبور کردن گذاشتن
inserting U گذاشتن جاسازی کردن
lodges U گذاشتن تسلیم کردن
deposits U : ته نشین کردن گذاشتن
have U صرف کردن گذاشتن
deposit U : ته نشین کردن گذاشتن
lodged U گذاشتن تسلیم کردن
cuts U عبور کردن گذاشتن
lodge U گذاشتن تسلیم کردن
having U صرف کردن گذاشتن
lay down U فدا کردن گذاشتن
stead U گذاشتن حمایت کردن
applies U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
heeds U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
deposit U ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
deteriorating U خراب کردن روبزوال گذاشتن
auction U حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioned U حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioning U حراج کردن بمزایده گذاشتن
arranging U قرار گذاشتن سازمند کردن
deteriorates U خراب کردن روبزوال گذاشتن
arranges U قرار گذاشتن سازمند کردن
applying U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
heeding U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heed U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
to put together U بکب کردن پیش هم گذاشتن
deteriorate U خراب کردن روبزوال گذاشتن
deposits U ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
heeded U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
apply U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
to hang up U معطل کردن مسکوت گذاشتن
To trample upon justice. To be unfair. U پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
louse U شپش گذاشتن شپشه کردن
in U :درمیان گذاشتن جمع کردن
arrange U قرار گذاشتن سازمند کردن
in- U :درمیان گذاشتن جمع کردن
inserts U داخل کردن در میان گذاشتن
to shut up U حبس کردن درصندوق گذاشتن
arranged U قرار گذاشتن سازمند کردن
accumulates U روی هم گذاشتن متراکم کردن
insert U داخل کردن در میان گذاشتن
accumulate U روی هم گذاشتن متراکم کردن
dumbfound U متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
deteriorated U خراب کردن روبزوال گذاشتن
wads U کپه کردن لایی گذاشتن
auctions U حراج کردن بمزایده گذاشتن
dumfound U متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
rat race <idiom> U رها کردن ،تنها گذاشتن
accumulating U روی هم گذاشتن متراکم کردن
inserting U داخل کردن در میان گذاشتن
wad U کپه کردن لایی گذاشتن
to put a way childish U صرف کردن گرو گذاشتن
impostors U کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
imposters U کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostor U کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
skirts U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
emplacement U پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
to part the hair U فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
to soak out the salt of U توی اب گذاشتن وکم نمک کردن
skirt U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
trapdoor U روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری
trapdoors U روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری
emplace U جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
adventure درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
cook up <idiom> U اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
adventures U : درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
affect U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
reefknot U گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
salami technique U کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
To leave behinde. U جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
stakes U شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
staked U شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stake U شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
to leave someone in the lurch U کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
aigret U گل کلاه
chapeau U کلاه
cappa U کلاه
beau U کج کلاه
pompom U گل کلاه
head piece U کلاه
panache U پر کلاه
bilk U کلاه سر
nightcap U شب کلاه
headgear U کلاه
cap U کلاه
hat U کلاه
hats U کلاه
ice-cap U یخ کلاه
pretty fellow U کج کلاه
opera hat U کلاه له شو
ice-caps U یخ کلاه
nightcaps U شب کلاه
jack a dandy U کج کلاه
capped U کلاه
ice cap U یخ کلاه
corner U گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corners U گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
cornering U گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
d's cap U کلاه قیفی
petasus U کلاه بالدار
fraudulent U کلاه بردار
miyred U کلاه دار
peruke U کلاه گیس
swindles U کلاه برداری
periwig U کلاه گیس
polls U راس کلاه
hood U کلاه خود
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com